کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

ای که صدها غزل از هر نظرت می‌ریزد            می‌روی پـای تو اشک پـدرت می‌ریزد

می‌روی و دل بـابـا بـه تـپــش افــتــاده            پـاره‌های دل من پـشت سرت می‌ریـزد


پشت دشمن ز رجز خوانی تو می‌لرزد            جگـر از نعـرۀ هل من نفـرت می‌ریزد

تیغ هرکس بخورد بر سپرت می‌شکـند            خون هرکس که شده حمله ورت می‌ریزد

وسط معـرکه شمـشـیر که می‌چـرخانی            سر صدها نفر از دور و برت می‌ریزد

به سرت تـیـغ فـرود آمد و از هم واشد            خون ز پیشانیِ همچون قمرت می‌ریزد

وای از آن دم که تو از اسب می‌افتی به زمین            گله ای گرگ ز هر سو به سرت می‌ریزد

صید صد نیزه و تـیری کمی آرام بگیر            دست و پا گر بزنی بال و پرت می‌ریزد

جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده            بخش بخش از سر نیزه خبرت می‌ریزد

خـواسـتـم در بـغـلـم گـیـرمت امـا دیـدم            پـاره پـاره تن زیـر و زبـرت می‌ریـزد

تکه تکه به عـبـا مـی‌بـرمـت اما حـیف            به تـکـانـی بـدن مـخـتـصـرت می‌ریزد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین           ذرّه ذرّه داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین

شبه پیـغـمبر ندارد جای سـالم در تنـش           عضو عضوِ این پیمبرزاده می‌ریزد زمین


إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل           قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین

پـاره کـرده ضربهٔ نیـزه نخ تـسـبـیح را           دانه دانه از دلِ سجـاده می‌ریـزد زمین

از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است           جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین

گل که پرپر شد همه گلبرگ هایش بی‌رمق           با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین

می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر           اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین

می‌رود با دست لرزان؛ دارد از بین عبا           تکه تکه پیکرِ شهـزاده می‌ریزد زمین!

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـیا که خـشـکی لب‌هـات داده آزارت            بیـا بـنـوش لـبـم را مگـر شود یـارت

برای نـام تـو ابـرو گـره زدند، عـلی            فزون‌تر از همگان، کوته است دیوارت


عنان اسب بگیر و به این طرف برگرد            که نیست در صف دشمن یکی هوادارت

نیامـدنـد طـوافـت، که دوره‌ات کردند            سـواره‌ها هـمگی گـشتـه‌اند پـرگـارت

همین که لشکـرِ نامـرد با هم آمـده‌اند            نشـان مـردیِ تو شـد نـشـان ایـثـارت

به خـط نـیـزۀ کـوفی چـقـدر پاشـیدی            عـمـودها همه پـیـچـیـده‌اند طـومارت

حریف نیـزه شدم، داغ تو زمـیـنم زد            ببین که تا به کجاها کشیده شد کارت

برای بردن تو این دو دست کافی نیست            بگو چگونه از اینجا حـسین بردارت

پس از تو وایِ بر این خاک، اف بر این دنیا            مگر که دهر ببیند به خواب، تکرارت

در انتظار تو پیغـمبر است پـروا کن            عـصایِ پـیـری لـیلا خـدا نگـهـدارت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شد دلـم بیـشـتر از جـسم تو اربـاً اربا            جگرم پاره شد از داغت علی، واویلا

صبـح تا حال عـلی داغ فـراوان دیـدم            وای من کس نـشده مثـل تو اربـاً اربـا


مثل تسـبـیح بریده همه جا پخش شدی            لاله کاری شده این دشت ز جسمت گویا

تا صدایم زدی از خـیمه دویدم سویت            وای بـر حـال دلـم؛ دیـر رسـیـدم بـابـا

کاش می‌شد که نگـاهم بکـنی بار دگر            یـا صـدایـم بـزنـی بـاز بـگـویی؛ بـابـا

تشنه‌لب آب طلب کردی و شرمنده شدم            شبه پیمـغبر من کن تو حـلال بـابـا را

مادرت نیست که از داغ تو خون گریه کند            عـمه‌ات آمده میـدان عـلی خـیز از جا

خیز از جا و ببین داغ چه کرده با من            قد کمان، موی سپید، رفت تـوانم از پا

ای اذان گوی حرم بین که زمینگیر شدم            بعـد تو نـور دلـم خـاک به فـرق دنـیـا

آیـه‌هـای تنت ای سـورۀ محـبوب پـدر            چـیده‌ام با دل خون و قد خم روی عبا

سر و جان من و تو باد فدای ره دوست            من خـلیل اله و تو ذبح عـظیـمم به منا

چـاره‌ای نیست بـیـائـید جوانان کـمکم            تا برم پیکـر صد پاره او زین صحرا

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لالۀ من! پیـش چشم باغبـان پرپر شدی           کربـلا دشت اُحد گشته تو پیغمبر شدی

از هجوم نیـزه‌ها گـردیـد جـسمت نینـوا           باغ گل از زخم تیغ و نیزه و خنجر شدی


گرچه جسمت از دم شمشیرها شد ریزریز           حال می‌بینم علی بودی علی اکبر شدی

خاک و خون بر روی زیبا پرده می‌پوشد ولی           تو میان خاک و خون از پیش، زیباتر شدی

یاد از محراب کوفه می‌کند زخم سرت           کربلا محراب کوفه گشته، تو حیدر شدی

خواستم لب‌های خشکت را ز اشکـم تر کنم           حال می‌بینم ز پا تا فرق از خون تر شدی

پیـکرت گـردیـده مثـل آیـه‌های ریخـتـه           سوره سوره لیک مثل سورۀ کوثر شدی

آخریـن حرف تو پیـغـام رسول الله بود           مـیوۀ قـلبـم! پیمـبـر را پـیـام آور شـدی

تو به زیر تیغ بر من گریه کردی اکبرم!           من نگه کردم؛ تو پیش دیده‌ام پرپر شدی

میثـما! آتش زدی تنـها نه جان خلـق را           سوختی خود را و زین غم شعله پا تا سر شدی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گلی که در چـمن حُـسن امتحان می‌داد            خبر ز رویش گل‌های ارغـوان می‌داد

تجـلـیـات نـبی را به چـهـره‌اش دیـدنـد            فروغ و جلوه ز نورش به کهکشان می‌داد


کلام وحی به روی لبش چوگل می‌کرد            ملاحت سخـنـش جـلـوه بر بیان می‌داد

در آبـشار صدایـش نـسـیم زمزمه بود            صـدای او به دل ناتـوان، تـوان می‌داد

جوانیش به جوانان حدیث عشق آموخت            مـرام او ره تـوحـیـد را نـشـان مـی‌داد

به نغـمۀ اولسنا علی الحق از لب خود            به باغ صدق وصفا رنگ جاودان می‌داد

به دشت کرب و بلا تا گذاشت پا این گل            تمـام دشـت بـلا نـکـهـت جـنان می‌داد

دوباره روح دگر بر نماز و دین بخشید            به صبحگاه شهادت چو او اذان می‌داد

میان عرصۀ عشق و شرف چنان کوشید            که درس غیرت و مردی به عاشقان می‌داد

صـدای یـا ابـتـای گـل بـهـشت حـسین            خـبـر ز فاجـعـه غـم به باغـبان می‌داد

طنین گرم وداعـش شرر به دل می‌زد            صدا و نغـمۀ او عرش را تکان می‌داد

گـلی که جای لبان حسین بر لب داشت            فتاده بود به روی زمین و جان می‌داد

زمان دوباره بهم ریخت چون حسین آمد            زمیـن عـنان دلش را به آسـمان می‌داد

کـنـار آن گـل صد بـرگ پـرپـر افـتاده            مگر که اشک به چشمان او امان می‌داد

جمال حق به جمال پسر چو رخ بنهـاد            هماره بوسه بر آن لعل خونفشان می‌داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

اگـر که زینب او از حـرم نیـامـده بود            گمان کنم که «وفایی» حسین جان می‌داد

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقتی که اسـماعـیل قـربانگاه می‌رفت            انـگـار کـه جـان خـلـیـل الله می‌رفـت

عباس در خـیمه گـریبان چاک می داد            چون روشـنی چـشم‌های مـاه می‌رفت


کـوثـر به استـقـبـال آتـش رفت انگـار            تا قلب میدان سوره‌ای کـوتاه می‌رفت

آری حیاء نیـزه بیـش از میـخ در بود            سـوی رواق سـیـنـه با اکـراه می‌رفت

شـمـشـیـرهـا الله را تـقـطـیـع کــردنـد            بر روی دست نـیـزه تـنهـا آه می‌رفت

جمع نبـوت با امـامت بر زمین خورد            بابا از این رو روی زانو راه می‌رفت

او چون حـدیثی بر لب شمشـیرها بود            روی عـبا یک مقـتل جانکـاه می‌رفت

روی عـبا زخـم تنـش را جـمع کردند            تا یکهزار و نهـصد و پنجـاه می‌رفت

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : چهارپاره

دق‌م دادنـد جـانـم را گـرفـتـند            همه تاب و تـوانـم را گـرفـتند

جوانی داشتم خوش قـدّ و بالا            فلک دیدی جوانم را گرفـتند؟


فلک پرپر ز کین پیغـمبرم شد            علی اکـبر؛ عـلیِ اصغـرم شد

برایش کوچه وا کردند ای وای            چـقـدر اکـبر شـبـیه مادرم شد

به چشم خود خزانش را نبیـند            غــم آرام جـانـش را نـبــیـنــد

دعـا کـردم سر نـعـش جـوانـم            کسی داغ جـوانـش را نـبـیـنـد

مـبادا گـلـشـنی پـژمـرده باشد             که بی‌گل باغبان افسرده باشد

کسی می‌فهـمد از حال دل من            که در غربت جوانش مرده باشد

گلی که خود بدادم پیچ و تابش            به اشـک دیـدگـانـم دادم آبـش

در این گلشن خدایا کی روا بود            گل از من دیگری گیرد گلابش

زمین خوردی خزانی شد بهارت            نـزارم مـی‌کـنـد حال نـزارت

نــدارد قــوتـی پــاهــایــم امــا            می‌آیـم بـا سـر زانـو کـنـارت

امان از ضرب با شدت علی جان            تو را کشتند با سرعت علی جان

گـلـم از کـیـنه گشتی ارباً اربا            زمین خوردی تو با صورت علی جان

ترک خورده شـبـیه من لبانت            شـبـیه تکه چـوبی شد زبـانت

رمـق دیگـر نـدارد دسـت‌هایم            بگیرد لخته خون را از دهانت

عـلی اکـبـرم! دردت به جـانـم            نـبـی دیـگـرم! دردت به جـانم

نکش پا بر زمین در پیش بابا            عزیز پـرپـرم دردت به جـانم

" به هرجا بنگـرم تنها تو بینم            نشان از روی زیـبای تو بیـنم

به هر جا ردی از جسم تو پیداست            به صحرا بنگرم صحرا تو بینم"

بـنـازم لحـن بابـا گـفـتـنـت را            نکـش از دسـت بابا دامنت را

نشستم روی خاک و با تـحـیر            تمـاشا می‌کـنم جـان‌کـندنت را

فـراقت می‌کـند پیـرم همین‌جا             به من باشد که می‌میرم همین جا

ندارم پای رفـتن سوی خـیـمه            کـنار تو زمـین‌گـیرم هـمین‌جا

نخـواهـد کـرد داغ تـو رهـایم            بـلـرزد مثـل دسـتـانم صـدایـم

پس از وقتی که تابوت تنت شد            گـرفـتـه بوی تو دیگـر عـبایم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد            علی اکـبر؛ عـلیِ اصغـرم شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شـبـیـه فـاطـمه مادر بـزرگت            زمین خوردی تو با صورت علی جان

بند زیر به دلیل تحریفی بودن داستان مقراض زنان و .... حذف شد

چه آهنگین چه با آواز کـشتند            تو را یک عده تیرانداز کشتند

اسـیـر لـشـگـر جـرّاحه بودی            تو را با چند تا مقراض کشتند

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به گـمانم به سرت هـست مهـیا بشوی            پیـش بـابـای خـودت گـرم تمـنا بشوی

لحظه‌ای صبر کن و پیش نگـاه پدرت            دو قـدم راه بـرو تا که تـمـاشا بـشـوی


تـا بـدانـی دل بـابـات چــرا مـی‌لــرزد            لازم آن است عـزیزم جای بابا بشوی

با قـد و قـامت طـوبـات کجـا می‌دیـدم            که تو در بین عـبای پـدرت جا بشوی

این چه پاشیده شدن بود، گمان می‌کردی            که تو را جمع کـنم باز تو منها بشوی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا بر اساس بعضی از کتب تاریخی همچون مقتل مقرم ایشان دارای همسر و فرزند بوده اند؛ ضمن اینکه در قسمتی از  زیارت نامه ای مخصوص که ابو حمزه ثمالی از جانب امام برای ایشان نوشته آمده است: سلام بر تو و بر پدران و فرزندانت پس معلوم می شود فرزند داشته ضمناً کنیه آن حضرت هم در کتب ابوالحسن گفته شده پس نتیجه آنکه اسم فرزندشان هم حسن بوده است

تـا بـدانـی دل بـابـات چــرا مـی‌لــرزد            کاش آنـقـدر زمـان بود که بابا بـشوی

 

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بچـه‌ها با گـریه می‌گـیرند پـاهای تو را            بوسه‌باران می‌کند عمّه سر وپای تو را

قبل رفتن از حرم بابا کمی قرآن بخوان            عمه خیلی دوست دارد صوت آوای تو را


صبر کن ای سرو قامت که خرامان می‌روی            صبر کن تا که ببـینم قـد و بالای تو را

بین این جنجال پیدا کردنت دشوار نیست            از هجـوم نیـزه پـیدا می‌کنم جای تو را

چشم‌زخم از کافران خوردی رسول الله من            کاش که پوشانده بودم روی زیبای تو را

چـشم دنـیا دیـد هـمتـای پیـمـبر را ولی            بعد از این دیگر نخواهد دید همتای تو را

گفته بودی با تو اشکم را نمی‌بیند کسی            ای پسر رفتی و دیدند اشک بابای تو را

بی‌جـوانان بـنی‌هـاشـم نـمی‌شد یک‌تـنـه            برد سمت خـیمه جسم ارباً اربای تو را

از دم شـمشـیـرها و نـیـزه‌هـا و تـیـرها            یک به یک جمع‌آوری کردیم اعضای تو را

یا رسـول الله شاهـد باش این بی‌رحـم‌ها            زجرکش کردند فرزندان زهرای تو را

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای قدت رعناتر از طوبا برو آهسته‌تر            ای شبـیه حضرت طاهـا برو آهسته‌تر

می‌روی و می‌بری دل را به همراهِ خودت            باشد ای تـازه جوان؛ بابا برو آهسته‌تر


چـشم‌هـایم سو ندارد نـورِ چشمانم نرو            می‌روی ای دلـبـرِ زیـبا بـرو آهـسته‌تر

آرزو دارم بغل گیرم تو را ای مهربان            پس در آغـوشم بیا جـانا؛ برو آهسته‌تر

چه تماشایی شدی در لحظه‌های آخری            ای علی در سیرتت پیدا؛ برو آهسته‌تر

مانعـم گـشته حیا تا که بگـیرم بوسه‌ای            کی بگیرم بوسه از لبها؛ برو آهسته‌تر

رفتنت زخم است در جانِ حسینِ فاطمه            اندکی ای یـوسف زهـرا برو آهـسته‌تر

ای بقربانت که جانم را مسخّر کرده‌ای            ای قدت رعناتر از طوبا برو آهسته‌تر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چشم‌هایم سو ندارد نورِ دو چشمانم نرو            می‌روی ای دلـبـرِ زیـبا بـرو آهـسته‌تر

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

مــریـد مــادر مـن قـبـلـه مــراد شـدی            بگـو چکـار کـنم کـم شدی زیـاد شدی

گرفت بر جگـر من شـرار سوخـتـنت            کـریم من! وَسِعَت کُـلِّ شَئ گـشته تنت


به صورت تو رسیدم به صورت افتادم            مرا ببـین سر پیـری به زحـمت افتادم

به مسجد تن تو نیـزه رفـت و آمد کرد            عجیب حـال مرا گـردن خـمت بد کرد

عـلی سابـق من مصطـفای حاضر من            کـمی تکـان بده لبهـات را بخـاطر من

تو دست و پا که زدی کوفه خنده کرد به من            صدا زدم ولدی کوفه خنده کرد به من

تو سر نداری من از غم تو سرگردان            بلند شو به حـرم عمه را برش گردان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمد رستمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـدری پـیـر شده بر سر نعـش پـسرش            محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش

صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین            ارباً اربـا شد و پـاشـید تـمـام جـگـرش


نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم            بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش

همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن            می‌زدن با دم شمشیر و سنان و تبـرش

به خـدا آیـنه احـمد و زهرا و عـلی ست            این جوانی که لبش تر شده از خون سرش

تا تـسـلی بـدهـند داغ عـلـی را به پـدر            کوفیان هلهـله کردند بخدا دور و برش

عـمـه‌اش آمده از سـمـت حـرم واویـلا            عـمه‌اش آمده با گـریه و چـشمان ترش

زینـبی را که ملک محـرم اسـرار نبود            حال افتاده در این خیل حرامی گذرش

بـرسـانـیـد جـوانـان حـرم را که بـرنـد            جسم صد چاک علی و پدر محتضرش

زانویش خم شده این سرو خزان دیده ولی            بعد از این کاش بلایی نکند خم کمرش

رنگ رخساره او رفت و کمر هم پیچید            تا شنید بانگ اخا، ادرک اخای قمرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن امام بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

زانویش خم شده این پیر جوان مرده ولی            بعد از این کاش بلایی نکند خم کمرش.

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای علی‌هایی که اطرافـم تجـلّا می‌کنید            چشم های خسته‌ام را مثلِ دریـا می‌کنید

قطعه قطعه بر زمین افتاده‌اید و با ادب            مرگ‌ِ بابـای ز پـا افـتاده امضا می‌کنید


یک علی ارسال کردم صد علی شد ای جوان            ای علی‌ها! قامتم را از چه رو تا می‌کنید؟

یک عـبا دارم برای بردنِ ای قـطعه‌ها            روضه خوانی پیشِ من از ارباً اربا می‌کنید

حاصلِ عمرم شده چندین نفر روی زمین            ای علی‌ها! گردِ هم آئید؛ نجوا می‌کنید؟

دشت را پُر کرده‌اید از تکّه‌های این بدن            این همه پاشیدگی در قلب غوغا می‌کنید

عنقریباً جان دهم پای شماها تک به تک            ای عـلی‌هایی که اطرافـم تجلّا می‌کنید

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قطعه‌هایی از تنش قـطع یقـین پیدا نشد            دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد

تیرها اجزای اکبر را به صحرا دوختند            اسب زخمی شد، رکاب افتاد، زین پیدا نشد


تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد وشکست            بر رکـاب سبز پیغـمـبر نگـین پیدا نشد

ناگهان شیرازه‌اش پاشید از هم بعد از آن            شـرحی از آیـات قـرآن مـبـین پیدا نشد

هر دو عالم را ملائک زیر و رو کردند و هیچ            سرزمینی برتر از این سرزمین پیدا نشد

گـشـتـه‌ام اما بـرای زائـر کـویش شـدن            بهتر از حال و هـوای اربعـین پیدا نشد

کربلا را از علی‌هایش فقط باید شناخت            جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد

صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی            غیر حـیدر یک امیرالمـؤمنین پیدا نشد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

یک علی آمد به میدان لشکری را مات کرد            چون توسل بر علی و مادر سادات کرد

بی‌مهابا، صف شکن، طوفان حیدر را ببین            مجـتبی و فـاطمه، شبه پیـمـبر را ببـین


لشکری را ضربه‌هایش رهسپار خاک کرد            لافتی الا علی در مـعـرکه کولاک کرد

ضجـه‌هـای خلـق از تیـغ عـلی در آمده            هرکسی باسر به جنگش رفته بی‌سر آمده 

آن چنان شمشیر زد شد زنده یاد ذوالفقار            چاره‌ای لشگر ندارد در مصافش جز فرار

با وجود یک عـلی تـنهـا نـمی‌مـاند ولی            کوری چـشم حسود از پا نیـفـتاده عـلی

کربلا می‌لـرزد از یا حـیـدر تکـبـیر او            انتـقـام سیـلی زهـراست هر شمـشیر او

لرزه می‌انداخت بر هر لشگری و هریلی            یا عـلی‌هـای عـلی بن حـسـین بن عـلی

رفـت خـیـمه گـفت بابا تـشـنه‌ام آبی بده            بـیـقـرارم بـر دل بی‌تـاب من تـابی بـده

مهر زهرا بود آب اما حسین آهی کشید            شبه خاتم تـشنه بود اما فقط خاتم مکـید

بهتر از این جام در دنیا و عقبی جام نیست            کام از مولا گرفته ست این جوان ناکام نیست

رفت میدان و دوباره محشری را زد رقم            یکصد و هشتاد تن را کشت تیغش دست کم

وای از آن ساعتی که چشم‌هایش تار شد            بی‌رمق شد از عطش کار علی دشوار شد

لشگر آمد، بی‌هوا یک ضربه بر فرقش نشست            هیبت طوبایی آن صورت زیبا شکست

مرکبش او را به سمت قتلگاهش برد آه            یاد کوچه پیکر او ضربه‌هایی خورد آه

اسم کـوچه آمد و کـوچه برایش باز شد            گـفت یا زهرا دهان زخـم‌هایش باز شد

بعد سنگ و تیر و نیزه نوبت شمشیر شد            غارتش آغاز شد صدها علی تکثیر شد

غیر بوسه آرزوی دیگری زینب نداشت            جای سالم در تنش اندازۀ یک لب نداشت

داغ او داغ عـظـیـم عــمـۀ سـادات شـد            پیکرش در دست نیزه دارها خیرات شد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : جواد کریم زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

وقت اذان ظـهـر چـو اذن اذان گـرفت            گویی مسیح کرب و بلا تازه جان گرفت

اعـجـاز بین چه کرد اذان گوی کـربلا            کاری که جان هر دو جهان، جان از آن گرفت


لـب‌تـشـنه لب گـشـود و ز الله اکـبـرش            تنها نه جان حسین که جانی جهان گرفت

گـفــتـا شـهــادتـیـن بـه یــکــتــایـی الـه            بر لب گـواه، خـاتم پـیغـمـبران گـرفت

آغـوش دشت گـشت پُر از هیبت عـلی            وقـتی شـهـادتـین عـلی در اذان گـرفت

قامت قـیامـتی که به قـد قـامت الصلوة            از قـامتـش بلـند ستـون، آسـمان گرفت

سرو قدش چو محشر و محشر ز قامتش            حشر دگر ز قـامت رعـنا جوان گرفت

شـبـه رسـول بود و به معـراج کـربـلا            بر عرش گام زد ز بُراقش عنان گرفت

بعد از نماز ظهر که اذن جهاد خواست            گویی ز شاه تشنه لبان تازه، جان گرفت

چکمه به پا نموده حمایل به دوش و بعد            بر سر نهاده خُود و به دستی کمان گرفت

با دست دیگـرش ز کـمر تیغ حـیـدری            بر لب سـرود ناد عـلی تـوأمـان گرفت

آن سبـز پوش هـاشـمـیان آفـتـاب مهـر            همچون شهاب رخصتی از ‌کهکشان گرفت

فرمود می‌روی و رود جـان ز تن مرا            خوش می‌روی برو که دلم، آنچنان گرفت

گامی بـزن بـرابـر من شـبـه مصطـفی            با رفـتن تو قـلب زمین و زمـان گرفت

شد عـازم نـبـرد و ز هَلْ مِنْ مـبارزش            خصمش رمید و جان ددان بی‌امان گرفت

برگـشت تـشـنه لب به بر شاه عـالـمین            او را حسین کام و زبان در دهان گرفت

یعنی که تشـنه‌تر ز پسر هست این پدر            دل ها به حال خسرو لب تشنگان گرفت

همچون علی به خیبر کرب و بلا، علی            آمد دوبـاره سـر ز تن مـلـحـدان گرفت

ناگه حـسین دید که هنگامه‌ای به پاست            خورشید دشت کرب و بلا ناگهان گرفت

آه از دمی که همچو علی فرق او شکافت            جـا در مـیان حـلـقـۀ اهـریـمنان گرفت

هر کس که داشت تیغ و سنان زد به پیکرش            هر کس نداشت عاریه از این و آن گرفت

آه از دمی که پیکر او گشت چاک چاک            گل بوسه‌ها ز خنجر و تیغ و سنان گرفت

آه از دمی که زین غم جان سوز فاطمه            زانوی رنج و غم به بغل در جنان گرفت

آه از دمی که چـشـم تـر بـاغـبـان بدیـد            که اندر بهار عمر گلش را خزان گرفت

آه از دمی که خسرو لب تشنگان رسید            بر دامنش حسین سر خون چکان گرفت

گـفتا که در عـزای تو افـتـاده‌ام ز پـای            افـتاده‌ام ز پا دل کـون و مکـان گـرفت

گـفـتا پـدر فـدای لب خشک و تـشنه‌ات            روح و روان ز پیکر شاه زمان گرفت

گـفتا ببـین پـدر که چه سیراب گـشته‌ام            سیراب شد ز کوثر و، خلد آشیان گرفت

زینب اگر نـبـود، سـر نـعـش اکـبـرش            می‌داد جان حسین چو از او توان گرفت

روی عــبـا نـهـاده تـن چـاک چـاک او            از بحر بُردنش مدد از هر جوان گرفت

خاموش ای جواد کز این شعر جان گداز            خون شد دو چشم و قلب امام زمان گرفت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثمن

دیـر افـتاد ولی رشته به رشته شده بود            بدنش از تب خـورشید بـرشته شده بود

تا عـبا زیـر سـرش رفت هـوایی‌تر شد            بال بـالی زد و دیـدنـد فـرشـته شده بود


داغ او ساخت از ارباب قـتیل العـبرات            این پیمبر تنش از روضه سرشته شده بود

رشته عمر حسین است که گفت آینه بین

مثل صد دانه تسبیح شد و ریخت زمین

از قـلم کاش می‌افـتاد رجـزهـاش کـمی            تا که بیرون ندهد لخته پس از باز دمی

داشت خندیدنشان کار خودش را می‌کرد            طبق معمول رسید عمه؛ عجب پا قدمی

با پـدر یک یک اعـضاش نـمی‌آمد راه            کاش می‌شد که بسازند همین جا حرمی

خوانده از قـصه انگـور پـدر رازِ پـسر

کاش می‌کرد کسی دور پدر را، ز پسر

کـار مشکـل شد و دیـدنـد به زانـو افتاد            گـرۀ مـعـجـر زیـنـب بـه تـکـاپـو افـتـاد

چادرش را که تکان داد عیان شد محشر            قـسـم عــمـۀ سـادات بـه گـیــسـو افـتـاد

میخ و دیوار و در خانه به چشمش آمد            گـذر چـشـم عـقـیـلـه که به پـهـلـو افـتاد

پهلویش حُبّ علی داشت که درکوچه شکست

جگرش وقت اذان بر افـق نیزه نشست

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد            پشت هر قـدّ رشـیدی دو قـد خـم بـاشد

من و لیلا به روی چشم بزرگت کردیم            عـمـر مـا با قـد و بـالات منـظـم بـاشد


مـادری‌تر ز همه؛ راه بـرو؛ کیف کنم            دیـدن قــامـت تـو لـذت عـمــرم بـاشـد

در پی‌ات آمدم از خیمه محاسن بر دست            بسکه شأن تو در این رتبه معظم باشد

با زمین خوردن تو زندگیم ریخت بهم            حـق بده تا به قـیـامت کـمـرم خـم باشد

از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است            هرچه می‌چـیـنم عزیزم بدنت کـم باشد

تا که زانوم زمین خورد همه خـندیـدند            با غـمت شـادی این قـوم فـراهـم بـاشد

چه کـنـم پیـکـر تو از بـغـلـم می‌ریـزد            صد و ده تا پـسر امروز به دستم باشد

تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند            دنـدۀ خـورد شـده شـاهـد حـرفـم بـاشـد

کوچه‌ای باز شد و از دوطرف می‌خوردی            جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد

پای نامـوس؛ وسـط آمده برخـیز عـلی            عمه‌ات بی‌من و تو بی‌کس و محرم باشد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشم‌ها چون چشمه‌ای جوشید و دریا گریه کرد           آسمان لرزید و دل نالید و صحرا گریه کرد

ماه بر سر می‌زد و ابری پُر از فریاد شد           در زمین غوغا شد اما عرش اعلی گریه کرد


شبه پیغمبر میان خاک و خون غلطیده شد           حضرت روح الامین نالید و طوبی گریه کرد

خـیره شد وقـتی به سوی خـیمه آل عـبا           بغض کرد آن لحظه و در بین اعدا گریه کرد

کائنات از هم جدا شد لحظه جان دادنش           نوح بر سر می‌زد اما خضرو موسی گریه کرد

بند بند پیـکـرش از هم جـدا افـتـاده بود           نوحه خوان شد زینب کبری و بابا گریه کرد

تکه تکه بر زمین می‌ریخت سَرو هاشمی           در میان خـیمه‌ها چشمان سقا گریه کرد

لخـتۀ خـون گـلـو راه نفـس را بسته بود           زلف او در دست دشمن بود و تنها گریه کرد

آنقَدَر پا بر زمین کـوبید زیر دست و پا           ارباً اربا شد قد رعنا و اعضا گریه کرد

فرق او شقّ القـمر شد در بـلای کـربلا           خنده‌های دشمن از یک سو و مولا گریه کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به دلیل انطباق با روایات معتبر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بودِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بند بند پیـکـرش از هم جـدا افـتـاده بود           نوحه خوان شد زینب کبری و لیلا گریه کرد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد

نیزه‌ای در بین پهلوی علی جامانده بود           دست بر پهلو رسید آنجا و زهرا گریه کرد

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کـربلا دشتِ بلا خـوانـده و نامـیده شده            دلم از داغِ علی خون شده! رنجیده شده

قـامتِ تـازه جـوانم شده با خـاک؛ یکی            جـای جـایِ بـدنـش رفـته و سائـیـده شد


نـیـزه‌هـا آب نـداده پــسـرم را کـشـتـنـد            با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده

روی پیـشانی‌اش افتاده چه ردّ شمـشیر            لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده

گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است            نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده

می‌گذارم نگران! صورتِ خود را با اشک            به روی صورتِ زیبایِ خـراشـیده شده

شیـشۀ عمر علی اکبرِ من خورد زمین            کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده

می‌بـرم بـیـنِ عـبا دار و نـدارِ خـود را            با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده!

: امتیاز